يك شب كه من و همسرم توي رختخواب

ღ عشـــــــــق ღ

❤ Love ❤

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ღ عشـــــــــق ღ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

:::: يك شب كه من و همسرم توي رختخواب مشغول......... بوديم که!!!!!!:::: 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

يك شب كه من و همسرم توي رختواب مشغول ناز و نوازش بوديم.

در حالي كه احتمال وقوع هر حادثه اي هر لحظه بيشتر و بيشتر مي‌شد

يك دفعه خانم برگشت و به من گفت: "من حوصله‌اش رو ندارم فقط مي‌خوام كه

بغلم كني."

بهش گفتم اخه چراااا؟

و خانم اون جوابي رو كه هر مردي رو به در و ديوار مي‌كوبونه بهم داد:

 تو اصلاً به احساسات من به عنوان يك زن توجه نداري و فقط به
 

فكر رابطه‌ي فيزيكي ما هستي! 

و بعد در پاسخ به چشم‌هاي من كه از حدقه داشت در مي‌اومد اضافه كرد:

تو چرا نمي‌توني من رو بخاطر خودم دوست داشته باشي نه براي چيزي

كه توي رختواب بين من و تو اتفاق مي‌افته؟

خوب واضح و مبرهن بود كه اون شب ديگه هيچ حادثه‌اي رخ نمي‌ده.

براي همين من هم با افسردگي خوابيدم و فقط غصه خوردم كه چرا

در مورد من اين فكر رو ميكنه...

فرداي اون شب ترجيح دادم كه مرخصي بگيرم و يك كمي وقتم رو باهاش بگذرونم.

با هم رفتيم بيرون و توي يك رستوران شيك ناهار خورديم. بعدش رفتيم

توي يك بوتيك بزرگ و مشغول خريد شديم.

خانم چندين دست لباس گرون قيمت رو امتحان كرد و چون نمي‌تونست

تصميم بگيره من بهش گفتم كه بهتره همه رو برداره. بعدش براي اينكه

ست تكميل بشه توي قسمت كفش‌ها براي هر دست لباس يك جفت

هم كفش انتخاب كرديم. در نهايت هم توي قسمت جواهرات

يك جفت گوشواره‌اي الماس.

حضورتون عرض كنم كه خانمم از خوشحالي داشت ذوق مرگ مي‌شد.

حتي فكر كنم سعي كرد من رو امتحان كنه. چون ازم خواست براش يك

مچ‌بند تنيس بخرم، با وجود اينكه حتي يك بار هم راكت تنيس رو دستش نگرفته‌بود.

نمي‌تونست باور كنه وقتي در جواب درخواستش گفتم: "برشدار عزيزم."

خانمم در اوج لذت از تمام اين خريد‌ها دست آخر برگشت و بهم گفت:

"عزيزم فكر كنم همين‌ها كافيه. بيا بريم حساب كنيم."

در همين لحظه بود كه من بهش گفتم: "نه عزيزم من حالش رو ندارم."

با چشماي بيرون زده و فك افتاده گفت:"چي؟"

بهش گفتم عزيزم من مي‌خوام كه تو فقط كمي اين چيزا رو بغل كني.

تو به وضعيت اقتصاديه من به عنوان يك مرد هيچ توجهي نداري و فقط همين

كه من برات چيزي بخرم برات مهمه."

و موقعي كه توي چشماش مي‌خوندم كه همين الاناست كه بياد و

منو بكشه اضافه كردم: "چرا نمي‌توني من رو بخاطر خودم دوست

داشته ‌باشي نه بخاطر چيزايي كه برات مي‌خرم؟" 

خوب امشب هم توي اتاق‌خواب هيچ اتفاقي نمي‌افته ولي فقط دلم

خنك شده كه فهميده "هرچي عوض داره گله نداره.

 

 

 

نظر يادت نره

 


نظرات شما عزیزان:

zahra banoooo
ساعت22:48---20 مهر 1392
He he. Bimaze

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه